semiadam

Monday, August 29, 2005

مازیار فردا صبح میره. با دختردایم تو یه هواپیما هستن. دیشب که سارا می رفت فرودگاه خیلی خلوت بود امیدوارم که امشب هم همینطور باشه. امیدوارم اونجا بهش سخت نگذره. اون یکی سارا می گفت که مونترال شهر خوب و قشنگیه. راستی امشب امیر ملکی رو دیدم که گفت بهش ویزاندادن. گفت علی قطبی هم پنج شنبه صبح داره میره کانادا. ولی حیف شد اون هفته نشد نازلی رو قبل رفتن ببینم. نیما گفته دو هفته دیگه سه روز میاد ایران. دیشب تولد سپیده بود. یادش به خیر اول تابستون که علیرضا اومده بود رفتیم خونه شون. از این پیمان بی معرفت هیچ خبر ندارم معلوم نیست چی کار داره می کنه، تنه اش خورده به تنه اون سامان دراز. از وقتی آناهید اومده ایران حتما ایلناز خیلی تنها شده. کاش لااقل به شهر کامیارینا نزدیک بود که می شد همدیگرو ببینن. پریشب با این گوگل تاک با کامیار حرف می زدم انگار همین بغل نشسته بود. حالا باید به حمید هم بگم وقتی برگشت از این استفاده کنه. ولی فک کن این رضاف خدافظی هم نکرد و رفت. باز اون روجا تا وقتی ایران بود با معرفت بود. ایران! کشور عزیز ما. کشوری که در آن برای داشتن آرامش باید عمله بود...

مازیار فردا اینجا نیست.