بالاخره اين تلفن کوفتی ما رو ديجيتال کردن! ديگه عين آدم ميشه
اينترنت وصل شد. خيلی راحت و با يک بار گرفتن! البته اگه شانس منه که از فردا شب
همه اينترنتها اشغال ميشه! تاززززززززه ! خودشون تونش tone
هم کردن. ديگه نمی خواد بريم اونجا بگيم. فکر کنم اين پاداش اون همه عذابی که با
اون خط 6 رقمی احمق متحمل شديم بوده. خونه قبلی مون هم که بوديم وقتی شمارمون 7
رقمی شد خودش تون شد. در اين زمينه استثنائا يه کمی شانس داريم ما!
آقا من به مدت 36 ساعت خونه نبودم! سر کار بودم. تا ساعت 3 صبح کار کردم بعدش هم
همونجا خوابيدم. روی تشکهای مبل که خيلی بوی بدی می داد. 3 تا تشک رو انداختم روی
زمين و يکی رو هم زير سرم. اول می خواستم زيرشون روزنامه بندازم ولی خيلی خوابم
ميومد و گفتم که خوب کسی به زير تشک کاری نداره که! حالا فوقش يه کمی خاکی بشه!
خلاصه خوابيديم تا حدود 7. و وقتی که بيدارم شدم زودی جول و پلاس رو جمع کردم که
کسی نياد يهو ضايع بشم. اولين نفر آقای حسابدارمون اومد ... ساعت 8 اينا بود
تقريبا. خيلی آدم با نمکيه اين حسابداره. از خنده می ميری وقتی حرف ميزنه. يک آقای
مهندسی به من و فرشاد ميگه... کلی حال می کنيم! امروزم تولد دخترش بود و با هم پشت
تلفن قرار گذاشتن که کادو کتاب هری پاتر بخره! البته چند روز پيش سر همين دعواشون
شده بود و به دخترش می گفت که دليل اينکه شبها نمی خوابی همين چيزها است. ولی خوب
امروز خر شد زودی!! خلاصه ما اونجا فوضول همه هستيم و چند شبه که داريم نقش سرايدار
رو هم بازی می کنيم. ولی خدا وکيلی کارمون خيلی پيش ميره شبا و من شخصا راندمانم دو
سه برابر ميشه. نمی دونم الان چرا اصلا احساس خستگی نمی کنم. عجيبه! اميدورام
خوابيدن يادم نرفته باشه.
همين ديگه! عينکم رو هم دو شنبه شب تو مهمونی به طرز احمقانه ای شيکوندم. يکی بره
درستش کنه تو رو خدا!
شب خوش گوگولی ها.
موسيقی روز:
Song:
Suzzana
Artist: Art Company