ننه
جون وای ننه جون ... ننه جون وای ننه جون...
آی ننه من يه زن ميخوام...
يک زن شيره زن ميخوام...
که قدش بلند باشه
که موهاش کمند باشه...
از بس دل و دل کردی ننه آب ما رو گل کردی ننه!
هر چی ما به ننه مون ميگيم زن ميخوايم، به خرجش نميره که نميره! فکر ميکنه شوخی
ميکنم! بابا مگه من چمه؟ زنو گذاشتن که آدم بگيرش ديگه، مگه نه؟ ملت شما بهش بگيد
تو رو خدا شايد بفهمه! هر چی ميگم بابا من پس فردا زبونم لال شايد پس افتادم،
اونوقت سر چلچراغم بايد بنويسين جوان ناکام...! حيف نيست تو رو خدا؟! بهش
ميگم اين دختر همسايه يه پارچه خانومه، خيلی هم نجيبه، هر پسری رو فقط يه بار
در روز نگاه می کنه! هوندا سيويک هم داره، خانوده اش هم که ماشالله حرف
نداره، فاميلاشون همه زانتيا و ماکسيما و از اين ماشينهای شيک شيک دارن، دوست پسرش
هم خيلی خوش تيپه، ديگه چه مشکلی هست...؟! مگه به گوش ننه ام ميره اين حرفا؟؟؟
بگذريم... اين آقا پسری که عکش اينجاست رو احتمالا خيلی هاتون ميشناسين. شازده
کوچولو، شاهکار بی مثال آنتوان دو سن تگزوپريه! هر کدومتون که تاحالا افتخار خوندنش
رو نداشتيد می تونين
اينجا پيداش کنيد. هم ميشه گوشش کرد، هم خوندش.
شاملوی عزيز زحمت ترجمه اش رو کشيده، روحش شاد.
راستی اونجا رو از تو وبلاگ
آيدا پيدا کردم. آيدا واقعا عالی می نويسه. و
موسيقی وبلاگش هم حرف نداره. خدا حفظش کنه!
نمی دونم
زيبای شيرازی رو ميشناسين يا نه؟ من تازه کشفش
کردم. يه آهنگ داره که به نظر من خيييلی قشنگه... به اسم مسافر. يه تيکه اش
رو
اينجا ميتونين گوش بدين.
ما بريم دنبال يه زن جديد بگرديم بلکه ننه مون بپسنده!
ناز نفس همه تون
پی اس: خيلی ممنون از بهار که يک روز اينجا رو با داستان الاغيش اداره کرد. مرسی
بهار!