امشب
تولد مامانم بود، يعنی هنوزم هست. چون ميدونم که اينجا رو ميخونه ميخوام يه بار
ديگه بهش تبريک بگم. و بگم که خيلی دوستش دارم. حتی بيشتر از اين کيکه با همه
خوشگليش!... نه بابا! کيک ما که اين نبود ولی لابد کسی که اين کيک تولدش بوده آدم
خيلی خوشبختيه.
راستشو بخواين خيلی حال کردم که تو روز اول 200 نفر وبلاگمو خوندن. نميدونم چند
تاشون بر مي گردن، اميدوارم 300 تا شون! از صبح تا حالا اقلا 10 بار اومدم ببينم
اينجا سر جاشه يا نه! عين اين بچه ها که کفش نو ميخرن، تو خيابون که راه ميرن همش
چششون به کفشاشونه! آخرم ميخورن زمين کفشاشون گِلی ميشه! هر دفعه هم که اومدم، رفتم اين نظرخواهی ها رو از اول تا آخر
خوندم. خيلی ممنون از مردم هميشه در صحنه عزيز. هر بار که اينترنت رو قطع ميکنم دلم
1000 جا ميره تا دفعه بعد که کانکت شم! بايد بدم يه دونه از اين دزدگيرا که رو
ريموتش display داره ببندن برای وبلاگم، اصلا بيمه بدنه
اش
ميکنم که خيالم راحت راحت شه!
امروز بعد از مدتها کلی آدم مفيدی بودم من. آخه اين تابستون کارآموزی دارم و
مناسب ترين محلی که برای کاراموزی به ذهنم رسيد شرکت دايی جانم بود! امکان دودرگی
تو يه همچين جايی از هر جای ديگه بيشتره (دودرگی که سهله آدم تو شرکت داييش پنج
درگی هم ميتونه بکنه!). اولش ميخواستم اصلا نرم و يه گزارش الکی پلکی درست کنم بدم
به اين حسن ربات. (جناب آقای دکتر حسن رستگار معروف به hassan robot
مسوول کارآموزی دانشکدمونه.) ولی بعد يهو ديدم که ايول! يه کار نون و آب دار حسابی
تو شرکت داييمينا هست که من ميتونم انجام بدم(البته اگه داييم اينجا رو بخونه شايد
ديگه بهم پول نده!!) خلاصه از امروز با يکی از بچه ها (فرشاد) عملا شروع
کرديم به کار کردن و قراره تا آخر اين هفته يه فاز پروژه
(بابـــــــــــــــــــا) رو تحويل بديم.
آخ آخ الآن داره کاووسی نشون ميده. چقدر خدان اين 7-8 تا آدم. حيف که من فقط
دارم صداشو ميشنوم و گرنه کلی بيشتر ميخنديدم. به نظر من از همه برنامه های طنزی که
تلوزيون تا حالا نشون داده بهتره. هنرپيشه هاش هم همه آدم حسابين. مخصوصا خاله
نسيرين! خدا وکيلی اگه يه کم قدش کوناهتر بود خودم ميگرفتمش! حرف فيلم و اين چيزا
شد... شما ها اين فيلم the others رو رفتين ببينين يا
نه؟ اگه نرفتين نميگم نصف ولی سه چهار درصد عمرتون بر فناست. خيلی فيلم توپيه!
واقعا کارگردانهامون بايد ياد بگيرن. يه فيلم به اين زيبايی همش توی يه خونه اتفاق
ميفته و کل فيلم فقط چند ثانيه جلوه های ويژه داره( همون اسپشيال افکت خارجکی
ها). اگه مرض قلبی ندارين حتما ببينينش. تو تهران سينما فرهنگ و سينما مرکزی اکرانش
ميکنن. سينما فرهنگ که ديگه يه جورايی داره پوز جردن رو ميزنه! حيف که 316 توش راه
نميدن. دو روز قبل بايد رفت بليط رزرو کرد. البته نه برای فيلم، برای آدمايی که
ميان فيلمو ببيننن! تازه آخر ميبينی افتادی رديف 16. من خودم رفتم سينما مرکزی، تو
ميدون انقلاب. خيلی هم سينمای خوبی بود، صداش هم دالبيه.
راستی مشکل فارسی نوشتن توی نظرخواهی هم بر طرف شد، ديگه نظر بدين حسابی! به همه
تون ميرسه!!