بعضی وقتا هست آدم هی يه کاری رو کرده... که اصلا هم وظيفه اش
نبوده، بعد همه فکر می کنن که انگار رو پيشونی آدم مهر زدن که تا آخر عمرش بايد اون
کارو بکنه. نه آقا جون! اين روزا آدم کارای خودش رو هم به زور می تونه بکنه، نمی
دونم چرا بعضی وقتا ديگران اين همه از آدم توقع دارند. والله به خدا منم اولش بلد
نبودم که فلان کار رو بکنم، رفتم زحمت کشيدم ياد گرفتم... حالا اگه به کسی هم کمک
کنم کلی لطف کردم!! اگرم نکنم هيچی! فکر کنين من عمله بودم بلد نبودم! خودتون برين
ياد بگيرين بابا. تازه وقتی هم که اينو بگی تازه شاکی ميشن و بهشون بر می خوره! خوب
بخوره! من که مسؤول بر خوردن مردم نيستم!! هر کی خودش می دونه با بر خوردنهاش!
جاتون خالی شمال کلی خوش گذشت. فقط کلی زخم و زيلی شدم. نمی دونم چرا! يه بار تو
دريا يهو رسيدم يه جايی زير پام يه چيزايی مثل سنگ پا بود! کلی خون و خونريزی شد!
يه دفعه هم که کابينت رفت تو دستم!! يه بارم زغال پريد رو دستم. ولی خوشبختانه بقيه
بارها اتفاقی نيفتاد! پشه نبود خوشبختانه، الآن کلی نمی خاريم! کلا هوا خيلی عالی
بود... ولی به قول
احسان، حوا اصلا تعريفی نداشت.
آقا اين موهای ما يه جورايی شده، بعضيها ميگن شکل ببعی (sheeeeep)
شدی! بعضيها هم ميگن شکل درخت شدی! نظرات مختلفی هست... ولی فعلا همينه که هست، سعی
کنين تحمل کنيد!! سلمونی خيلی گرونه... هنوز وقتش نشده!
يکشنبه هام خيلی سخت شد! از 8 صبح تا 7 شب.... همه اش رو بايد به کسب فيوضات سر
کنم. زياده ها، نه؟ می بينی تو رو خدا! همه مردم دنيا يکشنبه ها تعطيلن، اون
وقت ما اين همه کار داريم. اون وقت جمعه ها که اونا کلی کار و توليد و درس و فرهنگ
و اقتصاد و خلاصه کارای خوب می کنن، ما تعطيليم. چه سياستهای غلطی داره اين کشور ما
!!!!!!!!!!!!!!!
موسيقی امروز:
Song:
Let's talk about me
Artist:
The Alan Parson Project