semiadam

Saturday, August 31, 2002


زندان
زنان رو هم ديدم. تنها چيزيش که به يه فيلم شبيه بود اين بود که روی پرده سينما پخش
می شد. نمی دونم تازگی چرا هر کی يه چيزی به ذهنش می رسه برای ابرازش دوربين می
گيره دستش. خوب داستان و شعر و کتاب و چيزای ديگه ای هم هست که ميشه آدم از طريقش
خرف بزنه! مگه مجبورين بابا؟!



آقا مثل اينکه دور دور سوختنه! اين پمپ کولر ما نصف شب سوخت يک بو گندی راه انداخت
که نگو. اول فکر کردم در ادامه سوختنه مونيتورمه، رفتم همه برقای کامپيوتر و مودم و
اينا رو کشيدم ولی بعد ديدم مثل اينکه ادامه داره و خلاصه وقتی که دود همه اتاق رو
برداشت فهميدم که احتمالا از اون بالا مالاها داره آب می خوره قضيه! امروز هم يادم
رفت ... يعنی نشد که بخرم و الان رفتم به روش دستی کولر رو آبياری کردم تا اعضای
خانواده خوابشون ببره. همسايه بالايی لابد  فکر کرده که دزد داره ميره پشت
بوم!! و حتما اومده از توی اون سولاخه نيگاه کرده ببينه کدوم ديوونه ای ساعت 12 و
نيم شب داره ميره اون بالا و بعد که ديده منم احتمالا تعجبش کمتر شده!!! چه
داستانی!



يه نفر هم (که احتمالا خيلی ها ميشناسينش) برام mail زده
و آخرش گفته که Drive Safly! نمی دونم اون ديگه از کجا
فهميده که من بد می رونم. اينجا که تا حالا نگفته بودم... جالبيش اينه که امروز
برای اولين بار به خاطر کمربند نبستن جريمه شدم. خيلی بد شد :(



موسيقی امروز:


Song:
Christoph Colomb

Artist: Vangelis


 



Friday, August 30, 2002



ديدين چه حس بديه وقتی که آدم خيييييلی گشنشه (گرسنه اش است!)
و داره می ميره از گشنگی و قوت لايموت هم نداره که بخوره و تو خونه هيچی بجز فلفل
سبز و اين چيزا پيدا نميشه و خلاصه هر چقدر که صدای speaker
های کامپيوتر رو بلند می کنه بازم صدای قور قور شيکمشو ميشنوه، اونوقت در همين حال
از خونه همسايه بوی لوبيا پولو با کره فراوون هم به مشام برسه!؟



موسقی امروز:



آهنگ: در گلستانه

خواننده: شهرام ناظری

آلبوم: در گلستانه






سلام !

يادتونه گفتم مونيتورم صدای مگس کش ميده؟ بميرم برای خودم! ديگه کسی نيست مگس ها رو
بکشه! مگس کشم ترکيد :(





Tuesday, August 27, 2002




ااااااااووووووووو
!!! چه خبره شولوغش کردين!؟ انگار نوبرشو آوردم!! اين 4 خط چرت و پرت که ديگه
اينقدر غرغر نداره. اصلا برين در خونه خودتون بازی کنين!! تازه اش هم ! من که گفته
بودم فردا نمی نويسم، نمی دونم چرا بعضی ها اشتباهی خوندن!



بابا! والله به خدا خواب نبودم...! به جان عزيزم هيچ مدله وقت نشد بيام بنويسم. کلی
کاردار شدم اين چند روزه. ماجرای سولوقون و بوستون و اينا هم چرت و پرته! شايعه
است! کی گفته که ما با يه نفر ديويد از UN دوست شديم و
برديمش سولوقون؟! کسی همچين چيزی به شما گفته؟؟؟ اگه گفته که بقيه اش رو هم از خودش
بپرسين! اگرم نه که خوب چه بهتر!  به نفع ما!



امروز ياد گرفتم که به غده هيپوتالاموسم لبخند بزنم. ولی اصلا عواقب خوشی نداشت.
شما هيچ وقت اين کار رو نکنيد. ممکنه ذوق زده بشه و همون کار کردن معمولی خودش رو هم
يادش بره. بنده خدا نديد بديده کلی!



با اجازه خودم امشب هم برم بخوابم. تو رو خدا قطع اميد نکنيد از من. ميام می نويسم
يه عااااااالمه! به قول کتاب انشا و نامه نگاری حافظ که بچه گی از روش انشا می
نوشتيم: "چرخهای سنگين و زنگ زده زندگی با دستهای پر توان اميد در حرکتند!"
چرخهای وبلاگ منم همين طور!



آقا اين مونيتور من شده عين اين پشه کشهای توی رستورانها! همش تلق
تولوق ميکنه و جرقه می زنه... لابد يه زنبور گاوی رفته توش که بی خيال نميشه. و
گرنه که اينجا اينقدر پشه نداره!  خلاصه اگه کسی به کارش می خوره بگه. ارزون
ميدم. يعنی ارزونتر از يه پشه کش + يه مونيتور!



راستی! 3 تا از دوستای خوبم  فوق ليسانس قبول شدن: فرشاد: مخابرات سيستم تهران
- مازيار: قدرت اميرکبير - امير: مخابرات ميدان اميرکبير. مبارک هر 3 تاشون و همه
کسای ديگه ای که دارن اينجا رو می خونن و فوق هم قبول شدن. يه دستی هم به سر و گوش
ما بکشين شايد اين ليسانسه رو گرفتيم !!  مرسی.




موسيقی روز:



Song:

Jefferson


Artist: Roxette

Album: Room service