semiadam

Saturday, August 13, 2005

الآن اگه اون سمی آدم قبلی بود که ویزیتورهای یه روزش 2 برابر یک ماه اینجا بود، یه نظر سنجی می ذاشتم می پرسیدم که به نظر شما نسبت تعداد واژه welcome به wellcome در ایران چقدره! البت امروز تو جاده هراز نگاه می کردن چیزای جالب دیگه ای هم پیدا میشه، مثل restoran، یا Gavad (منظور جواد است) ولی خب این wellcome و البته زیباتر از اون well come صفای دیگه ای داره!

Sunday, August 07, 2005

اصولا چند وقته که هی سعی میکنم چیزای ناهنجار اطراف رو به عنوان محیط بیرونی و به عنوان uncontrollable هایی که نمیشه کاریشون کرد ببینم. approach خوبیه. (ببخشید من خیلی خارجیم فارسی اینا رو بلد نیستم!) اینجوری که باشی باعث میشه که اعصابت راحت تر باشه. (البته اگه اصولا چیزهای غیر قابل کنترل بیرونی عصبانیت نکنه، چون بعضیا هستن که مثلا وقتی بارون بیاد و یه برنامه شون به هم بخوره شروغ می کنن زمین و زمون رو فحش دادن!) عرض می کردم که یه مدت که اینجوری بشی ته مونده این چیزا هی جمع میشه بعد هر از گاهی باید یه جوری استفراغشون کنی، که من الآن می خوام بکنم ولی بلد نیستم! آخرین باری که استفراغ کردم سوم دبستان بودم که یه روز حسابی برف اومده بود و مدرسه ها تعطیل شده بود. مامانم هم تو روزای برفی لوبیا درست می کرد، چون من خیلی دوست داشتم و مثل گاو می خوردم. بعد اینقدر خوردم خوردم خوردم تا آخر گلاب به روتون بالا آوردم. بعد از اون موقع تا حالا دیگه بالا نیاوردم ولی الآن دیگه یه کمکی لازمه گویا. حالا هر کی بلده بیاد یاد بده ثواب داره! در ضمن انگشت هم کردم، جواب نمیده!