semiadam

Wednesday, March 26, 2003


اگر غم لشگر انگيزد که خون عاشقان ريزد      من و ساقي
به هم سازيم و بنيادش بر اندازيم !!!


ما رفتيم شمال... تا يه 5 - 6 روز. مواظب خودتون باشين، مام مواظب خودمون ميشيم!


Tuesday, March 25, 2003


اي بابا ! عجب زندگي انتقام جويي! ما 15 روزه تعطيليم، پشه
هم نيومده نيشمون بزنه... حالا که فردا ميخوام برم شمال، در عرض دو ساعت گلو درد و
سردرد و تب و لرز و انواع امراض مرتبطه يهو اومدن سراغم! چي بايد نتيجه گيري کنم ؟
:(


Monday, March 24, 2003

با کدامين آوا بگريم؟


با کدامين دوست بگويم؟


در کدامين آغوش بيارامم؟


به کدامين خانه بروم؟


کدامين عشق را باور کنم؟


اکنون که اينگونه سرد در هر سو گرما را جستجو مي کنم...


Sunday, March 23, 2003


مي دوني چيه ؟ تا حالا تو اين مملکت کلا دو نفر پول در آوردن. يکي تو يکي هم
شهرام جزايري!


خانه روي آب عالي بود. عالي. با اينکه فلسفه اش رو قبول ندارم،
يا اينکه تازگيها سعي مي کنم خفه اش کنم، ولي عالي بود. عجيب بود برام که خيليها
آخرش مي گفتن بريم پول بليتمون رو پس بگيريم. يعني من اين همه نابغه ام و خودم خبر
ندارم ؟!