semiadam

Saturday, April 12, 2003


آقا تلفن بدجوري گرون شده! حواستون باشه، اين ماه قبض دوبل و سوبل
مياد در خونه! توي
سايت شرکت
مخابرات
همه تعرفه ها رو نوشتن. من چند تا رو که بيشتر به درد ميخوره اينجا
ميذارم. همينجا دق و دليم رو هم خالي کنن: طراحاي سايت شرکت مخابرات گاواني بيش
نيستند. جوک طراحي کردن جاي وب پيج! (سورس صفحه ها رو ببينيد تا متوجه بشيد.)
من همه اين جدولها رو خودم از اول کشيدم، واقعا دلم نيومد کدهاي آشغال اونا رو
بگذارم تو صفحه ام! واسه شرکت مخابرات يه مملکت خيلي افته انصافا که طراحاي وب
سايتش نصف سياوش
نوجوان
هم بلد نباشن!!!





نرخ مکالمات تلفن ثابت:


































شرح

زمان يك پالس مكالمه به دقيقه

نرخ يك دقيقه مكالمه
(ريال)

نرخ يک ساعت تماس (قابل توجه
دوستان اينترنت باز)

از ساعت 8 صبح تا
13

1.75 24.33

146 تومان


از ساعت13 تا 21
2.25 18.92
114 تومان

از ساعت 21 تا 8 صبح
3.15 13.5
81 تومان

(نتيجه: شبها آنلاين شويد !)

روزهاي جمعه و تعطيلات رسمي در تمام‌ ساعات
3.15 13.5
81 تومان

مکالمات خارجي با احتساب ماليات (آمريکا، استراليا و
... )
: هر دقيقه 210 تومان (چه عجب
يه چيزي تو اين مملکت ارزون شد!)

بعضي کشورها مثل ترکيه و ...: هر دقيقه 175 تومان

جالبه که در مورد امارات چيزي ننوشته!



نرخ مکالمات تلفن همراه:
























شرح

تعداد پالس در يك دقيقه

نرخ يك دقيقه مكالمه
(ريال)
از ساعت 8 صبح تا 21 همراه به
همراه، همراه به ثابت و بالعكس
10
425.7
ز ساعت 21 تا 8 صبح همراه به همراه،
همراه به ثابت و بالعكس
8
340.56
روزهاي جمعه و تعطيلات رسمي همراه
به همراه، همراه به ثابت و بالعكس
8 340.56


نکات تکميلي:

*همه سرويسهاي ويژه براي تلفن ثابت رايگان شده. (
call waiting, divert,
speed dial, conference, caller ID و ...)

* هزينه جابجايي تلفن همراه: هر دقيقه 2 پالس

* قيمت هر پالس (در همه تماسها) از 37 ريال به 42.5 ريال افزايش پيدا کرده.

* يه نکته جالب هم اينکه اگه از ايران موبايلتون رو ببريد عربستان و از اونجا به
ايران زنگ بزنيد هر ذقيه 1160 تومان بايد پول بديد! واقعا سرويس مقرون به صرفه ايه!

* حتما مي دونيد که سرويس
SMS (پيغام روي موبايل) هم راه
اندازي شده و قيمت ارسال هر پيغام ظاهرا 12 تومانه. هزينه اوليه 2000 تومان و روي
هر قبض فکر کنم 1000 تومان بايد بپردازيد.



Friday, April 11, 2003

نمي دونم تا حالا براتون پيش اومده يا نه. که يه آهنگي باشه فقط ريتمش
و يه قسمتايي از شعرش و يا کليپش يادتون باشه، نه اسم خواننده نه اسم آهنگ. براي هر کي هم که توضيح ميدين نفهمه
که چي رو ميگين. بعد يهو يه روز بشينين تو ماشين دوست دوستتون يا مثلا يهو ماهواره
رو روشن کنين ببينين تو قسمت عتيقه جات داره پخش ميشه. چند بار تا حالا برام پيش
اومده، بي نهايت حال ميده!!


اين هم آخر موردشه! آهنگ what's up از گروه
4 non blonds . مال 1993 است:




 25 years of my life and still

I'm trying to get up that great

big hill of hope

for a destination

I realized quickly when I

knew I should

that the world was made up

of this brotherhood of man

for whatever that means

And so I cry sometimes

when I'm lying in bed

to get it all out what's in my

head then I

I am feeling a little peculiar

And so I wake in the

morning and I step outside

and I take deep breath

and I get real high

then I scream from the top

of my lungs

what's goin' on

and I say hey... hey...

I say hey, what's goin' on

and I say hey... hey...

I said hey, what's goin' on

Oh, oooh...

Oh, oooh...

and I try, oh my God do I

try

I try all the time

in this institution

and I pray, oh my God do I

pray

I pray every single day

for a revolution

and so I cry sometimes

when I'm lying in my bed

just to get it all out what's in

my head then I

I am feeling a little peculiar

and so I wake in the

morning and I step outside

and I take a deep breath

then I get real high

then I scream from the top

of my lungs

what's goin' on

and I say hey... hey...

I say hey, what's goin' on

and I say hey... hey...

I said hey, what's goin' on

and I say hey... hey...

I say hey, what's goin' on

and I say hey... hey...

I said hey, what's goin' on

Oh, oooh, oooh...

25 years of my life and still

I'm trying to get up that great

big hill of hope

for a destination








از وبلاگ نيلگون:


"Problems can never be solved while using the same way of

thinking that brought them into being
." — Albert Einstein


Tuesday, April 08, 2003

بوق بوق بوق بوق ! تولد
عموگارفيلد جونمه!
يه عالمه مبارکش باشه! از خداوند منان تشکر مي کنم که اين موجود رو به ما اعطا کرد.
براي دوستاني که اطلاع ندارند عرض مي کنم که بنده اولين روزي که تشريف بردم مدرسه،
نشستم ميز اول (اون موقع قدم نود و پنج سانت بود)، اين بچه هه هم با اون يقه اسکي
سفيدش بغل دست ما بود. خلاصه از اون موقع تا حالا داريم همديگرو تحمل مي کنيم!! 
اميدوارم که زودي به همه آرزوهاش برسه. احسان دوست داريم... احسان دوست داريم...
احسان دوست داريم... !!



به به !
چه چيزي
! فقط اون پايين چند تا مربع مياد که هر کدوم رو که بزنيد يه چيز جديد
لود ميشه. خيلي باحاله، حتما ببينيد.



Sunday, April 06, 2003


هي ! شما براي سالادي که با نهار مي خوريد، دوست داريد از چه سسي
استفاده کنيد ؟


نمي تواني کلمات را کنار هم مرتب کني. حتي براي اينکه
همين را بگويي. انگار که افکارت با چند ده برابر سرعت ساختن کلمات، پشت سر هم توليد
مي شوند و تا بيايي يکي را بنويسي يا حتي تصور کني، مي بيني که اووووووووه فکرت کجا
ها که نرفته. ترجيح ميدهي که خفه شي. فکر مي کني چقدر بي عرضه اي که حتي خودت هم
نمي تواني بفهمي که چه ميگويي. اين همه آدمهاي تکراري اکنون برايت چه بي ثمر جلوه
مي کنند. اينکه هر روز همديگر را ببينيد و هر کس سعي کند با سبک مخصوص خودش حرفهاي
خنده دار بزند. همه مان فکر کرديم که با خنديدن چه خوشبخت مي شويم! براي هم ايميل
هاي بامزه مي فرستيم! آخر جملاتمان علامت تعجب مي گذاريم تا خنده دار تر به نظر
برسند


هميشه لحظه اي که احساس مي کني فکرت دارد مچاله مي شود
جا ميزني. دوست نداري که بيشتر از اين به مغر نا زنينت فشار بيايد. و بعد هم سريع
فکرت را منحرف مي کني به يک جهتي که زودي احساس خوشبختي بهت دست بدهد. خب برايت
خيلي سخت است که ببيني با اين همه ادعا و دبدبه و کبکبه، در باره اينکه بهار آينده
در چه حالي باشي حتي ايده اي هم نداري. خب شايد توي جوب لوله شده باشي يا خيلي
چيزهاي ديگر مثل اين... و خودبرتربيني هميشگيت مدام دنگ دنگ با پتک مي کوبد توي کله
ات که: هي! تو بايد خيلي زياد بري بالا. بايد کلي پولدار بشي، خودت تنهايي و بايد
خيلي چيز بفهمي! دنگ دنگ: تو خيلي متفاوتي! دنگ دنگ: چقدر همه گاوند. دنگ دنگ: تو
اگر مي خواستي از همه اينهايي که مي بيني ميزدي جلو! و همينحاست که يکي دگير با يک
چيز دگير بومبي مي کوبد آن طرف مخت: غلط کردي! بوم بوم: خودخواه از خود راضي الاغ
به درد نخور!


و تو هاج و واج مانده اي که مگر خودت نيستي که اين
فکرها را مي کني !؟ اين دعواي داخلي پس بين کي و کيست؟ چرا هميشه مثل تماشاچي
مينشيني تا نتيجه دعوا را ببيني؟ آيا کار ديگري هم ميشود کرد...؟


و آهر سر هم يادت مي رود که همه اينها از کجا شروع
شد... من از اون آسمون آبي مي خوام.......